تــــــــــــرنم یک تــــــــــــــرانه

خاطرات خیلی عجیبند گاهی اوقات می خندیم به روزهای که گریه می کردیم گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که

می خندیدیم......!

کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 30 بهمن 1391 | 16:34 | سارا جون |

برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوریت برایم مثل یک قرن است...

برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است ... 

برای تويی كه قلبت پـاك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 30 بهمن 1391 | 16:40 | سارا جون |

 هنگامی که دشمنت در حال اشتباه کردن است ، در کارش وقفه نینداز .       (ناپلئون بناپارت)

 

هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی !      (آلبرت انیشتین)

 همیشه دشمنانت را ببخش ، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند .         (اسکار وایلد)  

دستهایت را برای یک دقیقه بر روی بخاری بگذار ، این یک دقیقه برای تو مانند یک ساعت میگذرد . با یک دختر خوشگل یک ساعت همنشین باش ، این یک ساعت برای تو به سرعت یک دقیقه میگذرد و این همان قانون نسبیت است !           (آلبرت انیشتین)

  مذهب چيزي است كه مانع كشته شدن پولدار بدست فقير ميشود .             (ناپلئون بناپارت)

بهتر است دهانت را ببندی و احمق بنظر برسی ، تا اینکه بازش کنی و همه بفهمند که واقعاً احمقی !           ( مارک تواین)

مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند .            ( آلبرت انیشتین)

مرگ يك نفر تراژديه ، مرگ يك ميليون نفر آمار !              (  ژوزف استالين)

 زندگي رو زياد جدي نگير ، چون هرگز از اون زنده بيرون نميري.      (البرت هوبارد)

انسانهای باهوش مسائل را حل میکنند ، نوابغ آنها را اثبات میکنند .            ( آلبرت انیشتین)

ما بايد به شانس ايمان بياوريم ،‌ تا كي ميتوانيم موفقيت كساني را كه دوستشان نداريم تفسير كنيم  ..        ( ژان كوكتو ) 

زندگي لذتبخش است و مرگ آرامش بخش ،‌اين ميان انتقال رنج آور است  .               ( آيزاك آسيموف)

اگر با دشمني زياد بجنگي ،‌ بعد از مدتي تمام استراتژي هاي تو را فرا ميگيرد .       ( ناپلئون)

پيروزي يعني توانايي رفتن از يك شكست به شكست ديگر بدون از دست دادن اشتياق          (وينستون چرچيل)


کدهای عکس و تصویر
+ شنبه 28 بهمن 1391 | 15:43 | سارا جون |

. . . طبال! بزن، بزن که نابود شدم بر ” تار ” غروب زندگی، ” پود ” شدم عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ آتش زده ، استخوان بی دود شدم . . . 
کدهای عکس و تصویر
+ جمعه 27 بهمن 1391 | 15:9 | سارا جون |

 به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد !!!


کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 26 بهمن 1391 | 12:27 | سارا جون |

 عشق بهانه آغاز بود آغاز قشنگترين صبحدمان 

 

زندگي عشق بهانه سبز با هم زيستن بود و اينك وصال... 
 
 
بارش خوشبختي است بر آشيان عاشق ترين دستها رونق بها
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 25 بهمن 1391 | 12:51 | سارا جون |

 تنها این کوه است که اگر بگویید دوستت دارم 

 

او نیز فریاد می زند:دوستت دارم دارم دارم ...
 
کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 24 بهمن 1391 | 12:44 | سارا جون |

 

زنده باد اونیکه میدونه  "رقص"  فقط واسه شادی نیست.
 
 
 

نمیدونم چرا علاقه ای به شناختن شخصیت های جدید ندارم ... !

 
 

طرف و انقد گندش کردم انقد گندش کردم

آخرش ترکید پاشید تو صورتم!!


 

عــــــــــــــــالی بود ....امروزو میگمـــــــ.....

ولی جریان اصلی افتاد پنج شنبه ....

باید درست تمومش کنمــــ....


 

 این خواب لعنتی نمیزاره که کارمو انجام بدمـــــ.....

اگه بزارن امشب  نمیخوابمــــــ.....

موبایلمو پرت کردمــــــ......

ببینم دیگه چه میشود؟؟


 نه منم پر توقعمم ها ...!!!

فردا میشه عالی بشه ؟؟؟؟؟؟

توقع زیادیه خدا؟؟؟


 

 اگه فردا خوششون بیاد من یا به معجزه ایمان میارم 

یا کلن به خاص بودن خودم پی میبرم !!!!!!

اگرهم نه .....هیچی دپ تر ازهمیشه ازدست خودم میشم میام اینجا پست غمنکاک مینویسم براتون ..!!هق هق !!


 

 کاش امشب بمیـــــــــــــــــرم !!

کاش فردا چشامو باز نکنمـــــــــــــــ........

ازخودم بدم میاد یه جورایی !!


 

این مغز آدم هم عجیب جونوریه

یادش می‌مونه که یه چیزی یادش رفته

اما یادش نمی‌مونه که چی یادش رفته

لعنتی ...

 

 

قامون ایرج میرزا میفرمان :

بچه در قنداق و آخوند در وطن، هردو می رینند اما این کجا و آن کجا ...


 
 

سخت است ، تحمل کردن شخصی که اوایل طور دیگری بود ...


 
 

وقتی کسی توی وبلاگش مینویسه:"من میرم واسه همیشه"

خواهشن نگید نرو و اجازه بدید به اجتماع و زندگی برگرده نجات یک معتاد، نجات یک جامعه است...

با تچکرمرمر


 
 

عادم زندگی رو سخت نگیره میخواد چه غلطی بکنه ؟ ...


 

 ینی من یه خورده از شلختگی بی نظمی گشادی هام کاسته شه ها !!!

تقریبا هشتاد درصد مشکلاتم حله !!!

 

چـــــــــــــه کنـــــــــــــــــــــــم ایها النــــــــــــاس ؟


 

 

قبول دارین

بهشت آب و هَواش خوبه

ولی بچه های جهنم باحال ترن...


 

 

وقتی‌ عمق یک ارتباط رو نمیتونی‌ تخمین بزنی

غلط میکنی مثل احمق ها توش شیرجه نزن ...


 

آنها که به بودنت عادت کرده اند... یک روز هم به نبودنت عادت میکنند...برو!


 
 
 

 سه چهارم  ، این نسل سوخته ، حاصل همخوابی پدر ومادرانی است که 

پدر ازحسرت زن همسایه با معشوقه قبلی خود یک هو راست میکند و

مادر بدبخت میشود سپر بلا!!!

و هفت هشت نه ماه دیگر  نطفه ی عزیز اولین حضورش را در این زندگی با شاشیدن به لباس های یکی از ان دو جشن می گیرد!!


 
 

فتراق میگه دلبسته شو وابسته نشو 

من میگم :به دلبستگی هات وابسته نشو...


 
 

مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمیشوند.

من یک مفسر نیستم.

-عقاید یک دلقک- (هاینریش بل)


کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 23 بهمن 1391 | 14:13 | سارا جون |

در دلم کودکیست که نبودنت را نق میزند...!

من هیچ،لااقل بهانه ای برای او باش...

..............
 

صدا.دوبین.حرکت...

بازهم برایم نقش بازی کن....!

.............
 

نیستی و نمیدانی در انتظارت کاسه صبر که هیچ...

صبر کاسه هم لبریز شده....!

...........

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم....!

.

.

.

دوستت....

 

...............

 

بند نمی اید دوست داشتنت...!

مثل اینکه شاهرگ احساسم را بریده باشی....

...............

من انتظار تو را میکشم...

تو مرا از انتظار میکشی...

لعنت به این فتحه و ضمه و کسره....!

...............

آهای مرغ عشق:فخر نفروش...

معشوق توهم به لطف قفس است که وفادار مانده....

...............

احساس است...!مزرعه که نیست هی شخمش میزنی؛لعنتی....

...............

تقصیر برگ ها نیست؛آدم ها همین اند...!نفس میدهی لهت میکنند...

...............

هرجا میخوانم خواستن توانستن است آتش میگیرم!یعنی او نخواست که نشد....

 

 
 

کدهای عکس و تصویر
+ جمعه 20 بهمن 1391 | 15:12 | سارا جون |

 یکی از فانتزیام اینه که

برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
 
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
 
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
 
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
 
گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
 
در حالی که بقیه دارن به با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
 
تو افق ناپدید شم !!!! 
 
کدهای عکس و تصویر
+ جمعه 20 بهمن 1391 | 15:8 | سارا جون |

      اینهمه شکلک واسه شما

کدهای عکس و تصویر
+ جمعه 20 بهمن 1391 | 15:4 | سارا جون |

 

 
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:29 | سارا جون |

 

کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:26 | سارا جون |

 زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشتِ غلط

 

عشقو نوشتیم با الف , نقطه گذاشتیم تهِ خط
 
عشق نامه- روایت عاشقانه- عکش عاشقانه
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:25 | سارا جون |

 از جلوی  پارک خونمون رد میشدم
 
دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره
 
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!
 
انگار دنیارو بهش داده بودن
 
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!
 
زدم رو شونــــــش گفتم :
 
" sorry , I can't ... 
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:24 | سارا جون |

کارت پستال درخواستی طراحان

کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:20 | سارا جون |

برای دلم بغض ترش دم میکنم

ودر کنار ایوان چشمهای

باران خورده ام

به صرف دلتنگی دعوتش میکنم

من و او جای گرفته در یک صندلی

برای هم دلتنگی سرو میکنیم

تا نباشد روزهای بی امید هم بودن

کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 18 بهمن 1391 | 17:11 | سارا جون |

 برای تو مینویسم لعنتی:

 
خیال میکنی مرگ فقط این است که جسمی
 
با چشم های بسته را به آغوش خاک بسپاری؟
 
نه  بهتـــــــــرینم...!!
 
 
  نــــــه !
 
 
مرگ یعنی بدانی کسی برایت میمیرد یا لاَقل به
 
 
         عشق تـــو
 
 
نفس میکشد  و بعد زندگی را هم دوست ندارد چه
 
 
             برسد بی تـــو
 
 
زندگی کردن را  و بعد آن را هم از او بگیری
 
 
              به جرم جنونش
  یا اشتباهش یا اصلاً  تقصیرش؛
 
 
 در خلإ  نبودنت حبسش کنی  تا به مرگـــــــ:
 
 
   تدریجی بمیـــرد
 
 
نه مرگــ   طبیعی جسم....
 
 
مرگــــــ: یعنی بدانی کسی بی تـــو
 
 
بی ستـــاره ات  هفت  آسمانش  شب است
 
 
خورشید نمیشناسد؛ روز ندارد؛ لحظه نمیفهمد
 
 
ساعتش روی آخرین لمســـــــ: حظور تو مانده
 
 
تقـــویمش هنوز تحویل را نچشیــــده ...
 
 
 
             و بــــدانی....
بدانی و بــگـــذری  و بگـــذاری به همان
 
 
حال بماند تا بمیـــــرد
 
 
اصلاً  تـــه   دلـــــــ: مثل حریرت هم تکان
 
 
              نخورد...
 
 
   یعنی همینــــطور است دل تو...
 
 
  لذتـــــــــــــــ   میــ بریـــ  از
 
 
شـکـنـــجـه کسی که به جرم دیــوانــگی
 
 
تـقــاص  جنونش  را  به  بد ترین  وجـــه
 
 
 ممکـــن پـــس میـــدهد
 
 
و آن  هم  چیزی جز : بیــــــ  تـــــو:
 
 
بودن نیـــستـــــ ....
 
تـــــو میدانی که چه میکشـــم...
 
 
چیزی فراتر از درد؛ بالـــا تر از زجــــر؛
 
سنــگــیــن تر از سوار شدن  اِورستــی  بر
 
 
      شانه ای
 
 
می دانی و می خواهی  که همینطــور باشد
 
 
 و ایــن خواســتن  :تـــــو: تنـــهـا نفسی
 
 
            است که
 
 
میگذارد  زنــده  بــمــانــم....
 
 
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 16 بهمن 1391 | 13:48 | سارا جون |

عــــــ ــــــــشــق ســ ــرخ به من آمــ ـوخت: 
 
گـــ ــاهی انسـ ـان میــ ـــگریـ ـد بدون 
 
آنکه چشمانـــ ــش خیـ ــس شـونـ ـد 
 
و تنــها عـلـامـــ ـت گریــ ـه 
 
تــــــ ـــــر شــ ــدن چــ ــشـ ــم نیــســ ـــت 
 
 
که کــسانـ ــی بـــ ـی چشـــــ ـــــم
 
خیـــ ـــس میگریــ ـنـ ــد ابـــ ـــری تــرند !
 
 
 
ســ ــبک نمیـ ـشونـ ـد ،
 
دل و دستـ ــشـ ـان میـ ــلرزد ، 
 
اَشـــــ ـــــک هم که نمـ ـیریــ ــزنـ ـد.. .
 
پــــــــــــ ــــــس خیــالشـ ـان ناراحت تـ ـر
 
اسـ ـت ...
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 16 بهمن 1391 | 13:46 | سارا جون |

  

کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:18 | سارا جون |

  

 
کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:16 | سارا جون |

 

 
کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:15 | سارا جون |

 

کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:14 | سارا جون |

 پاره ای هنگامها با دیدنت دیده ام پر می شود از اشك شور 

وزدوچشم غم نوازم می چكد قطره ای شفاف وروشن چون بلور
 
آسمان با وسعت بی انتها پیش احساست هراسان می شود
آفتاب از دیدن سیمای تو پشت ابر تیره پنهان می شود 
 
می رسی از راه و با آغوش خویش بر دلم دست نوازش می كشی 
یك قلم از جنس رویا می خری با عطوفت طرح سازش می كشی 
 
لحظه ها گم می شود . غم می رود زخم قلبم را مداوا می كنی 
با نگاه مهربانی بی درنگ در شبم كوبنده غوغا می كنی 
 
می توانی از تمام مادران با وفا تر باشی و دلداده تر 
می توانی همسری یكتا شوی وز حریر برگ گلها ساده تر 
 
بوی گیسویت معطر می كند شانه های خسته از شلاق را
یك نفس با یاد تو بهتر مرا تا به رویا دیده باشم باغ را
 
عالمی دارد تمنای لبت بوسه ات غم را گریزان می كند
این نگاه خسته و افسرده را همچو دشتی غرق باران می كند
 
می شكوفد بر لبان بسته ام خنده از ژرفای ماتمهای دل
ای سراپا همدلی آخر رها تا به كی از خوبیت باشد خجل؟
 
کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:13 | سارا جون |

 کاش می شد بچه بودم غمی نداشتم شبا راحت چشامو رو هم می ذاشتم می خوابیدم

 
خوابای ساده می دیدم آدما رو ، همه آزاده می دیدم توی دنیای قشنگم ،
 
نه غمی بود و نه دردی نه دل تنگی و نه خونه ی سردی واسه من دیدنی بودن
 
شاپرک ها وقتی که پر می کشیدن سوی گل ها سوار اسب خیالم تا دل ابرا می تاختم
 
میون ستاره ها خونه می ساختم می شدم همسایه ی خورشید زیبا از تو آسمون می رفتم
 
توی دریا مثل ماهی توی آب سفر می کردم از تموم دریاها گذر می کردم
 
خبر از جنگ بزرگترا نداشتم توی سینه ها گل امید می کاشتم رو لبام ترانه ی مهر و محبت
 
کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 15 بهمن 1391 | 14:8 | سارا جون |

 

 به مدت تقریبی ۳۰ ثانیه بر روی ستاره قرمز رنگ خیره شوید.

سپس روی یک دیوار یا کاغذ سفید نگاه کرده و مرنب پلک بزنید. نتیجه خیلی جالب خواهد بود!

 

کدهای عکس و تصویر
+ شنبه 14 بهمن 1391 | 14:11 | سارا جون |

 شب بود و خاموشی 

نوری نمی تابید

از ترس جغد شب

بلبل نمی خوابید

ارادگان در بند

دبواتاگان آزاد

خاک وطن پر بود

از ضلمت و بیداد

خورشید آزادی 

با این خبر آمد

شد بهمن خونین 

ماه ظفر امد

در بهمن خونین 

فجری نمایان شد

از لاله ها رنگین 

گلزار ایمان شد

خورشید حق سر زد 

از قله ی امید

گلبانگ تکبیرش 

در دشت ها پیچید

بالاله ها سر داد

در روز استبداد

گلبانگ آزادی

فریاد استقلال 

بر روی گل بلبل

با نغمه ی شادی

شکر خدا می گفت

در باغ آزادی

ما هم بیا با هم 

شکر خدا گوییم 

راه خمینی را 

تا انتها پوییم

کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 13:11 | سارا جون |

تا وقتی هستم نمی دانی کیستم
 
وقتی می فهمی کیستم که من نیستم
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:38 | سارا جون |

 ز دست مردان عقرب صفت

 
دوستی با مار هم آرزوســت
 
ما که درویشم قلندر وار می گردیم
 
شراب فقر می نوشیم و شبگردیم
 
جان مولا هر چه هستی مرد باش
 
 
 
گر قلندر نیستی شبگرد باش
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:37 | سارا جون |

این منم غریبه با من
 
خالی از احساس یک زن
 
برگی ام که رفته بر باد
 
اسمی اَم که رفته از یاد
 
دل به عشق تو سپردم
 
تو رو سخت به دست اوردم
 
خودم رو با تو شناختم
 
هر جا هستم
 
هر جا هستی
 
توی قلبم ریشه بستی
 
هر جا باشم
 
هر جا باشی
 
نمیشه از من جدا شی
 
سهمی از تو تا قیامت
 
توی قلب من اسیره
 
دیگه هیچ کی نمیتونه
 
اونو از من پس بگیره
 
رفتی اما به تو سوگند
 
بی تو روحی توی تن نیست
 
کاشکی اینو میدونستی
 
دیگه هیچ کی مثل من نیست
 
بعد من هرگز کسی باز واسه تو جون می سپاره
 
وقتی که غرق سکوتی نفسات رو می شماره
 
بعد من کی اسم تو باز می نویسه روی شیشه
 
بگو تکلیف گل یاس با تن شبنم چی می شه ؟؟
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:36 | سارا جون |

 عشق یعنی مستی و دیوانگی

 
عشق یعنی با جهان بیگانگی
 
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
 
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
 
عشق یعنی سر به دار آویختن
 
عشق یعنی اشک حسرت رختن
 
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
 
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
 
عشق یعنی سوختن با ساختن
 
عشق یعنی انتظار و انتظار
 
عشق یعنی دیده بر در دوختن
 
عشق یعنی زندگی را باختن
 
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی در فراقش سوختن
 
عشق یعنی لحظه های التهاب
 
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
 
عشق یعنی قطره و دریا شدن
 
عشق یعنی سوز نِی آه شبان
 
عشق یعنی معنی رنگین کمان
 
عشق یعنی شاعری دل سوخته
 
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
 
عشق یعنی شعله بر خِرمن زدن
 
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
 
عشق یعنی آتشی افروخته
 
عشق یعنی خون لاله بر چمن
 
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
 
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پر زدن
 
عشق یعنی آب بر آذر زدن
 
عشق یعنی چون محمد پا به راه
 
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
 
عشق یعنی بیستون کندن بدست
 
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
 
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
 
عشق یعنی قطره و دریا شدن
 
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
 
عشق یعنی درد و محنت در درون
 
عشق یعنی یک تبلور یک سرور
 
عشق یعنی یک سلام و یک درود
 
عـشـــــق آمدنی بود نــــه آموختنی
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:34 | سارا جون |

 زندگی یک ظرف خالی است آن را پر کنید.

 
زندگی یک مشکل است آن را کنار نزنید با آن رو به رو شوید
 
زندگی یک معادله است،آن را موازنه کنید.
 
زندگی یک معماست،آن را با زیرکی حل کنید.
 
زندگی یک تجربه است،مرور کنید.
 
زندگی یک مبارزه است،شما برنده با شید.
 
زندگی یک کشتی است،با آن دریا نوردی کنید.
 
زندگی یک سوال است، جواب آن را پیدا کنید.
 
زندگی یک موفقیت است، از آن لذت ببرید.
 
زندگی یک هدیه است، آن را دریافت کنید.
 
زندگی یک دعاست،آن را همیشه بخوانید.
 
زندگی یک درد است،آن را تحمل کنید.
 
زندگی یک دوربین است :
 
بنابراین بهتر است با صورت خندان و شاد رو به روی آن باشید.
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:32 | سارا جون |

 شادی دلیلی نمی طلبد، این شاد نبودن است که دلیل می طلبد.

 
شادی طبیعی است،گوهر انسانی حکم میکند که شاد باسی.
 
برای شاد نبودن دلیل لازم است.
 
اما شاد بودن نیاز به دلیلی ندارد.شادی به خودی خود کافی است.
 
چرا باید دنبال دلیلی برای این شادی باشی؟
 
شادی خود دلیل است
 
             همین کافی است.
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:31 | سارا جون |

خسته شدم از این روزای بی کسی

 

ای هم صدا پس کی به دادم میرسی

 

تو غربت شهر فرنگ کاغذی

 

مرگم رسید پس کی به دادم میرسی؟؟؟؟

 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:27 | سارا جون |

 دستمو بگیر،نزار اشتباه برم

 
جز در خونت،تو بگو کجا برم
 
بی قرارتم ای همه قراره من
 
تو بی کسی یام،عشق تو تبار من
 
عشق اول و آخر من
 
سایه تو رو سر من
 
ای همه ی باور من
 
ای کس و کارم
 
به تو مدیونم به نگات
 
به همه عاشق کشیات
 
میذاره  دل  سر به هوات تا تو رو دارم
 
جای تو توی دل شکستست
 
اسمت کلید همه ی درهای بستست
 
وقتی دلم از زندگی سیره
 
یاد تو مرحم واسه ی دل های خستست
 
من سرگردون رو ببین
 
اشک های پنهون رو ببین
 
حرمت مهمون رو ببین
 
تو پناهم باش
 
دستای خالیمو ببین
 
بی پرو بالیمو ببین
 
گرفته حالیمو ببین
 
تکه گاهم باش
 
کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:27 | سارا جون |

 خدایا به من کمال و انتهای انقطاع از غیر به خودت را هدیه کن.


کدهای عکس و تصویر
+ پنج شنبه 12 بهمن 1391 | 11:20 | سارا جون |

 من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:

1.الان توی اینترنتی
2. الان توی وبلاگمی
3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10. الان چک کردی ببینی واقعا جا انداختم عدد 6 رو یا نه
11. الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی
15. ولی نمیدونی که منم درم به تو میخندم چون منظورم عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم 
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 11 بهمن 1391 | 15:58 | سارا جون |

اعصابمون خورده !!!

 

میخوایم پاچه یکی رو بگیریم پس سگ درونمون زندس

 

صبحونه یه عسـل کامل میخوریم

 

خــرس درونمون هم زندس…

 

میریم اتاق یادمون میره چی میخواستیم

 

اسکل درونمون هم زندس…

 

مگسو رو هوا میزنیم

 

قــــورباغه درونمون هم زندس…

 

چمـــــــن میبینم میکنیمش

 

بز درونمون هم زندس…

 

طرف میره هنوز عاشقش میمونیم

 

خــــــر درونمونم زندس…

 

کلاً باغ وحشی داریم به تنهــــــــــایی !

 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 11 بهمن 1391 | 13:38 | سارا جون |

 کابوس نبودی که رهایت بکنم / از خاطره عشق جدایت بکنم

 
آنقدر عزیزی که دلم می خواهد / هر چیز که دارم فدایت بکنم
 
 
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 11 بهمن 1391 | 13:38 | سارا جون |

آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخىکاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 11 بهمن 1391 | 12:47 | سارا جون |

  امریکا : 12 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 1 ساعت ماندن در ترافیک ، 4 ساعت تماشای تلویزیون و غذا خوردن ، 1 ساعت کار با اینترنت

 
 
فرانسه : 8 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 2 ساعت قدم زدن در خیابان ، 4 ساعت کتاب خواندن ، 2 ساعت حرف زدن علیه تلویزیون ، 2 ساعت خندیدن
 
ایتالیا : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 4 ساعت غذا خوردن ، 6 ساعت حرف زدن ، 2 ساعت خیابان گردی
 
آلمان : 8 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 2 ساعت اضافه کار ، 2 ساعت تماشای مسابقات تلویزِیونی ، 2 ساعت مطالعه ، 2 ساعت فکر کردن به خودکشی
 
کوبا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت تفریح ، 4 ساعت خواب ، 4 ساعت گوش کردن به سخنرانی کاسترو
 
عربستان سعودی : 8 ساعت تفریح همراه با کار ، 6 ساعت تفریح همراه با خرید در خیابان ، 10 ساعت خواب
 
مصر : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 8 ساعت کشیدن قلیان ، 2 ساعت گوش کردن به ام کلثوم ، 2 ساعت حرف زدن در باره جمال عبدالاناصر
 
هندوستان : 8 ساعت جستجوی کار ، 6 ساعت خواب ، 6 ساعت تماشای فیلم ، 2 ساعت جستجو برای محل خواب ، 2 ساعت برای رد شدن از خیابان
 
پاکستان : 4 ساعت کار غیر مجاز ، 8 ساعت خواب مجاز، 8 ساعت اعتراض علیه کودتا ، 4 ساعت فرا ر از دست پلیس
 
ایران : 8 ساعت خواب ، 4 ساعت استراحت ،4 ساعت ارسال اس ام اس و تعریف جوک ، 4 ساعت حرکت در ترافیک ، 1 ساعت کار ،1 ساعت بحث در باره ازدواج موقت ، 2ساعت بحث در مورد سیاست
 
کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:41 | سارا جون |

    خدايا هر كه يادم ميكند يادش بخير،خدايا هر كه يادم هم نكرد يادش بخير،خدايا هر كه يادش ميرود يادم كند يادش بخیر


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:34 | سارا جون |

 وقتی پاره تنت جواب تلفنت را نمیده لزوما در حال خیانت نیست شاید گوشي شو جا گذاشته يا نشنيده.

 
ايني که سوار تاکسي شده و مي گه من کرايه ندارم بدم لزوما گدا نيست، شايد کيفشو گم کرده.


وقتي پولت گم مي شه اوني که مياد خونتونو تميز مي کنه لزوما 
دزده نيست، شايد يه جا گذاشتي که يادت رفته
.


ايني که داري زخم رو صورت و بازوشو قضاوت مي کني، لزوما لات نيست و شايد توي تصادف اين طوري شده.


ايني که داره زيرلب بد
 
و بيراه میگه وتو زود قضاوت مي کني، لزوما بي فرهنگ نيست، شايد روز سختي داشته...


بياين از امروز قضاوت نکنيم، خود ما هم روزاي سخت داشتيم !!!!!!!!!!!!!!!

 

کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:29 | سارا جون |

                                           

یه اتاقی باشه گرمه گرم، روشنه روشن، تو باشی، منم باشم.  کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید! تو منو بغلم کنی که نترسم، که سردم نشه، که دیگه نلرزم، اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار، پاهاتم دراز کردی، منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم! با پاهات محکم منو گرفتی، دو تا دستتم دورم حلقه کردی! بهت می‌گم چشماتو می‌بندی؟ میگی آره! بعد چشماتو می‌بندی، بهت می‌گم برام قصه می‌گی تو گوشم؟ می‌گی آره! بعد شروع می‌کنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن، یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی‌شن، می‌دونی؟ می‌خوام رگ بزنم، رگ خودم رو! مچ دست چپم رو. یه حرکت سریع، یه ضربه عمیق،   بلدی که؟! ولی تو که نمی‌دونی می‌خوام رگم و بزنم!  تو چشماتو بستی! نمی‌دونی من تیغ رو از جیبم در میارم، نمی‌بینی که سریع می برم، نمی‌بینی خون فواره می‌زنه … رو سنگای سفید … نمی‌بینی که دستم می‌سوزه و لبم رو گاز می‌گیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی…! تو داری قصه می‌گی…   من شلوارک پامه… دستم و می‌ذارم رو زانوم … خون میاد از دستم می‌ریزه رو زانوم و از زانوم می‌ریزه رو سنگا. قشنگه مسیر حرکتش!


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:28 | سارا جون |

 

 این روزها هوای مرا نداری ،

خفه نمیشوی ؟

بی هوای من !

کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:28 | سارا جون |

   


ولو شده ام سر خیابان

در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت!

رد میشوند از کنارم

مردم ِ پرهیزگار!!

و دلسوز ترینشان

یک نخ
 سیگار به طرفم پرت میکند!

مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم...

و هنوز منتظرم

نه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند

منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:26 | سارا جون |

 

توی حیاط دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد!
بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد می‌‌…کشیدند…….قورتش بده….
چون هیکلم بزرگ بود اون هی‌ مشت میزد و من فقط دفاع می‌کردم…!
باز اون مشت می زد و من فقط و  فقط دفاع می‌کردم
بالاخره یه خراش کوچیکی‌ توی صورتم افتاد

 فرداش خواهرش به من گفت حد اقل تو هم یه مشت می‌زدی

        روم نشد بهش بگم

                           ...آخه چشماش شبیه تو بود…..


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:27 | سارا جون |

 

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان…. روبروی میز ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به میز ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد…. قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین….دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم. خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد!

بلند شدن ،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،براش نوشته بودم ….. …..خیـــــــلی پستی.


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:27 | سارا جون |

 

 معلم ورقه ها را داد ...

 همه مرا مسخره کردند اما... باور کن درست نوشته بودم 

گفته بود جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید

و من همه را نوشتم “تـــــــو”

مگر نه اینکه این جای خالی ها را فقط تو پر میکنی ؟؟؟؟


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:26 | سارا جون |

 

 مي گـــم خـــداحافظ
که تـــو چشم تـــر کني وبگـــي:
کجــا؟
مگه دست خودته اين اومــدن و رفتــــن ؟
که سفت بغلم کني و بــگــي:
... هيچ رفتــني تـــو کار نيست
همين جـا ، " به دلت اشاره کني" ، جاته تا هميشه
آخـــرِ سرش محکــم بگي:
شـير فــهم شــد؟؟
و مــن، دل ضعفه بگيرم
از اين همه عاشقانه هاي محکمت


کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 10 بهمن 1391 | 12:26 | سارا جون |

Sara