تــــــــــــرنم یک تــــــــــــــرانه

 هر چه هستی، باش

با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکان‌های دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف‌های آفتابی!
ای کبود ِ ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور، ای دلشوره‌ی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین‌!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی‌دانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:45 | سارا جون |

شبي به قليان گفتم كه از جانم چه ميخواهي؟ گفت: تو بر من مينهي اتش كه دردت را كنم تسكين/ من بيچاره ميسوزم تو از حالم چه ميداني!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:42 | سارا جون |

کاش یکی‌ بود که توی کوچه‌ها داد میزد
خاطره خشکیه…
خاطره خشکیه…
اونوقت همه ی خاطراتتو
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن
میریختم تو کیسه
و میدادم بهش
و میرفت رد کارش!
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:38 | سارا جون |

 در سايه دلشكستگي پير شدم/غم خوردم و با غمت نمك گير شدم/تا امدم اشناي قلبت باشم گفتي كه من از غريبه ها سير شدم.


کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:37 | سارا جون |

ما همیشه صداهای بلند را می شنویم

و پر رنگتر ها را می بینیم و سخت ها را می خواهیم

غافل از ان که خوبها اسان می ایند 

بی رنگ می مانند و بی صدا می روند !


کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:30 | سارا جون |

 بعضی اوقات ادم ادعاهایی می کنه که

تو رودربایستی انجامش گیر می کنه !


کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:30 | سارا جون |

  امروز من میگم:یادت بخیر

فردا تو بگو....
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:17 | سارا جون |

خودت باش .. ب اعتبار هیچ شانه ای اشک نریز .. ب اعتبار هر اشکی شانه نباش .. آدمی ب خودی خوذ نمیوفتد .. اگر هم بیوفتد از همان سمتیست ک تکیه کرده...
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:14 | سارا جون |

 گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ،

.
.
.
.
.
.
 
.
.
 
باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش! چون آدمی که ابله باشه ، معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه...
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 13:5 | سارا جون |

 سلام بر همه ی دوستان عزیز وگلم خوبید ؟؟

کدهای عکس و تصویر
+ سه شنبه 3 بهمن 1391 | 14:16 | سارا جون |

 وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،


وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،


وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم...


وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...


و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند...


وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...


بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم..


بي تفاوت مي گذرم...

 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 15:12 | سارا جون |

 اسمت چه بود؟؟!

 
می خواهم
 
تمام بن بست های
 
زندگی یم را
 
به نامت بکنم...
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 15:1 | سارا جون |

نسلـے هستیم کـﮧ وقتـے حوصلمون سر میره

 

                    بآ احساسات هم בیگـﮧ بازے میکنیم

کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 15:1 | سارا جون |

 وقـتـی دلـت گـرفـتـه

 
  وقـتـی غـمـگـیـنـی
 
 وقـتـی از زنـدگـی سـیـری
 
 " حـواسـتـو خـیـلـی جـمـع کـن "
 
 چــون طــعــمــه خــوبــی هــســتــی ..
874086115ebf127c4456d589bdd167f2691507b2.jpg
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 15:1 | سارا جون |

 غمگینم اما ... دوستت دارم .

غمگینی هرگز ذره ای از دوستداشتن نمی تواند کم کند . گرفتاری من این است .
حالم مسری است . خودم را از تو می گیرم . تو نگیری .
آه ... اما لطفی کن آن لحظه که می گویم همه چیز تمام است غمگین شو .
خیالت راحت . غمگینی هرگز ذره ای از دوستداشتن کم نمی کند .
نه ... پس بیا قراری بگذاریم . من تا سه در دل خودم می شمارم .
1...2...3...... بعد می گویم همه چیز تمام .  تمام  .
 تو غمگین نشو .
سرت را پایین بینداز و بگو نه . نه .
نمی دانی چقدر تاثیر گذار است اعتراضت . نه برای ماندن برای نماندن .
می روم
 می روم ... اما یادم می ماند کسی را که دوست داشتم . کسی که دوستم داشت
و من پیش از پیش دوستت دارم . یک نوع دوست داشتن همراه با ترس . من از تو می ترسم .        می ترسم .
از این موضوع رنج می برم که نمی گذاری با تو بد باشم . کمی بد اخلاق ، غر غرو ، بهونه گیر .
غمگینم اما ... اما ... اما ... دوستت دارم .
تو مرا به یاد صدفهای ساحل می اندازی . صدفهای ساحل . تو مانند اینهایی . زیبا . آرام . دوست داشتنی .
اما من غمگینم .
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:49 | سارا جون |

 کافی ست تو را به نام بخوانم

تا ببینی لکنت ، عاشقانه ترینِ لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من
دنیا را به حاشیه می برد
 
دوستت دارم
با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند
و تمام هجاهای غمگینی
که به خاطر تو شعر می شوند
 
دوستت دارم با صدای بلند
دوستت دارم با صدای آهسته
دوستت دارم . . . .
و خواستن تو جنینی است در من
که نه سقط می شود
نه به دنیا می آید.. بیا قرار بگذاریم که . . .
هیچ وقت با هم قرار ی نداشته باشیم !
بگذار همیشه اتفاق بیافتد !
این طور بهتر است...
من هر لحظه منتظر اتفاقم !
منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند.. 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:47 | سارا جون |

 باید باکره باشى، باید پاک باشى!

 
براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند !
 
چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است 
 
قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند
 
اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا 
 
من زنم ...
 
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
 
که زرق و برقش شخصیتم باشد
 
من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو
 
میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
 
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند
 
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
 
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
 
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی
 
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
 
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
 
تمام حرف هایت عوض میشود
 
دردم می آید نمی فهمی
 
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
 
حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است
 
من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم
 
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
 
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
 
میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است
 
نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود
 
میدانی ؟
 
دلم از مادر هایمان میگیرد
 
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
 
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت
 
جایش النگو داد ...
 
مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد
 
تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است
 
دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است
 
از این همه بی کسی دردم می آید
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:42 | سارا جون |

 سخته حرفم ولی باید رفت دیگه تمومه دیگه بریدم

دیگه خستم از این که هرچی هی اومدمو نرسیدم
سخته حرفم ولی باید بدونی خستم
ولی باید بدونی که میرم
با یه یادگاری رو دستم
سخته رفتن بس که سردم من حرف دلای شکستم
من با هر خاطره با غم میرم با اینکه وابستم
سخته رفتن تلخ حرفم ببین من درارو بستم
من از غروب جمعم حتی از سکوت صبحم خستم…
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزا که اسمت هر یه سطر دفتر نقش میبست
چشم با اشک خیره است به فردایی که توی زندگیم یه بخش دیگست
من نمیدونم بهت نمیومد که خودتو بکشی کنار از کنار من تو بری گلم
نخواستی بفهمی اینو که من عاشقتم، فهمیدم حق میدم بهت، تو باشه بخند
به من؟ واقعا که حق داری بخندی که با اون نگاهت منو به رگباری ببندی
که بدتر از صدتا گلوله سربه داغه، با تو فک میکردم که طلوع صبحه آخه
تا وقتی بودی توی زندگیم من غم نداشتم واست تا جایی که تونستم من کم نذاشتم
دیگه با خاطرات با تو خوشم پس چون که حتی فکر بی تو بودن کشنده است
بزار بگم آخرین سطرمو بخونی من میرم تا شاید تو قدرمو بدونی
سخته حرفم رسیده وقت رفتن گذشت اون روزا تو حرفا بودی حرف اول
حس میکردم اخیرا حرفات با خراشهاونجا بود که فهمیدم این قصه آخراشه
وقت رفتنه و وقت دفن قلبمه و خودت میدونی تمومه الکی جو نده
حرفهای تلختم که نمکه زخممه و تنها دل خوشیم به قلمه دستمه
و باز منمو حصرت اینکه دوباره تنهام و از خدا حالا میخوام من دوبال پرواز
میدونی چند بار گفتم که تو مال من باش؟ بگذریم دیگه ز دستم در رفته شمار دردام
تو که میدونستی من تکیه گاه محکمت بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم؟!
من که هر دقیقم وابسته به دقیقه ی تو بود من که حتی لباس تنم به سلیقه ی تو بود
منی که دست هیچ کسی رو با وجودم نمیگرفتم تو باعث شدی که توی قلبم بمیره نفرت
رسیده وقت رفتن هرچند من از دلت خیلی وقت رفتم!
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:42 | سارا جون |

 او یک زن است

 
 
هر چقدر هم که ادای محکم بودن را در بیاورد
 
 
هر چقدر هم که ادای مستقل بودن
 
 
و هر چقدر هم که بگوید ممنون ،
 
 
خودم از پسش برمیایم
 
باز هم تهِ تهش
 
 
به سینه ی مردانه ات نیاز دارد
 
به دست هایت حتی
 
 
نمی دانی
چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردش می کنی.....!
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:32 | سارا جون |

 واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم

واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی
واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم
این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه
به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم
 
کدهای عکس و تصویر
+ دو شنبه 2 بهمن 1391 | 14:30 | سارا جون |

 

کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 1 بهمن 1391 | 16:24 | سارا جون |

غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)
 

کدهای عکس و تصویر
+ یک شنبه 1 بهمن 1391 | 16:20 | سارا جون |

 روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن

از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن



آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن



تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه



دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی



آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن



ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن



عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!



مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن


رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن


قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن

 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 18:5 | سارا جون |

 


نزن این حرف ها را (like)
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 14:21 | سارا جون |

الحق که هم جنس خودم هستی

کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 14:19 | سارا جون |

 آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،

 
شیطان دچار درد شدید در سر می شود
 
و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند
 
و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..
 
و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟
 
و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید
 
این پیام را به دیگران ارسال کنید ،
 
شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟
 
فریب شیطان را نخور!!!!!
 
پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید
 
به امید اینکه همه در پناه قران باشیم...!!!
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 14:15 | سارا جون |

میری رستوران بین راهی دستشویی، میای بیرون یه نفر دنبالت میدوئه که آقا پولش!!! میگی آخه آقا جان این دستشویی هم کثیفه، هم چاهش گرفته، هم صابون نداره!!! یارو چنان داد و فریاد میکنه انگار دزد گرفته!!! آخر مجبور میشی پول رو بدی
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 13:40 | سارا جون |

  بعله یارو با شلوار جین پاره و موهای فشن و خواهر و مادر خفن تر از خودش اومده خواستگاری خواهرم،

 
میگه من می خوام همسر آیندم چادری باشه
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 13:40 | سارا جون |

 پونصد تومان بهش دادم فالمو میگیره میگه آینده تاریكی در پیش داری! میگم جدی میگی؟؟؟

 
میگه یه هزاری بده شاید یه روشنایی پیدا شه
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 13:40 | سارا جون |

 روز اول

از کارهایی که ناچاری انجام بدهی لذت ببر. نق زدن تنها تو را خسته می کند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی، اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی، مثل دوست همه جا به دنبال خواهد بود.
 
روز دوم
سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی، نه به صرف اینکه ناچاری انجام دهی، باید به کارت ایمان داشته باشی. یک جریان آب ضعیف، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می کند.
 
روز سوم
موارد غیرقابل تغییر را همان طور که هست بپذیر. خواستن تنها، چیزی را تغییر نمی دهد. خواستن، باد را از وزیدن بازنمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمی کند. اگر می خواهی چیزها را به چیزی بهتر از خودشان تبدیل کنی، با آنها همان گونه که هستند مواجه شو.
 
روز چهارم
تمرین کن تا از درون شاد باشی. اجازه نده دیگران برای شاد کردن تو تصمیم بگیرند. خودت رئیس کارخانه 
شادی سازی باش.
 
روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن. تلاش کن، اما نتایج کار را به خدا واگذار. برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد، چرا وقتت را برای چیزی که در کنترل تو نیست، تلف می کنی؟
 
روز ششم
وقتی تصمیم به انجام کاری می گیری، از خود از خود نپرس: من چه می خواهم؟ بلکه بپرس: چه کاری به نفع همه است؟ اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت کار خواهند کرد و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.
 
روز هفتم
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی، از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟ پرسش درست این است که: چه کاری به نفع همه است؟ خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همه دیوارهایش استوار باشند.
 
روز هشتم
وقتی کار به مشکل می خورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را، انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.
 
روز نهم
برای موفقیت در هر کار، باید ابتدا تصویر واضحی از نقشه کار داشته باشی. آنگاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری، باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.
 
روز دهم
اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که فکر می کردی، دلسرد نشو. همه چیز این دنیا همینطور است، به خصوص اگر ارزشمند باشد. لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.
 
روز یازدهم
مشکلات، ما را قوی و به سمت پیروزی های بزرگتر هدایت می کنند. کوهنوردی آسان نیست، اما منظره ای هم که از قله کوه دیده می شود، بسیار زیباست.
 
روز دوازدهم
اراده ات را قوی کن. خود را به انجام کارهایی وارد کن که برایت مشکل اند. سپس آنها را با جدیت انجام بده. بعد از مدتی خواهی دید که اراده ات همانند گرزی فولادی، سخت و درخشان شده است.
 
روز سیزدهم
با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن. شیشه های رنگی کلیسا، هنگام عبور نور، بسیار زیبا و درخشان می شوند. کارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی، شفاف و زیبا خواهند شد.
 
روز چهاردهم
هنگامی که قصد انجام کاری را داری، از خود نپرس: دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده اند؟ بلکه بپرس: چگونه می توانم آن را درست و به بهترین وجه ممکن انجام دهم. این را بدان که همواره حقیقتی تازه در انتظار کشف شدن است. بدون وجود این احساس و حقایق، کریستف کلمب هرگز به امریکا نمی رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد.
 
روز پانزدهم
هر کاری را با جان و دل انجام بده. اگر شعاع انرژی ات را مانند ذره بینی که نور خورشید را متمرکز می کند، روی موانع تمرکز دهی، هر مانعی که سر راهت باشد خواهد سوخت.
 
منبع:موفقیت
 
گردآوری : گروه جوان پارسی ازالان تکلیف خودتو بازندگی روشن کن موفقیت یا نرسیدن؟کدام را انتخاب میکنی؟
 
کدهای عکس و تصویر
+ چهار شنبه 27 دی 1391 | 13:40 | سارا جون |

Sara